Wednesday, December 29, 2010

امروز دوست و معلم عزیزم رابی کوروش به آرامی خوابید

امروز دوست و معلم عزیزم رابی کوروش به آرامی خوابید. امروز جامعه آشوری شخصیت برجسته ای را از دست داد که شاید تا سالها کسی مانند او را نتواند در خود بپرورد. روحش شاد. دوست من به آرامی بخواب دیگر لازم نیست برای حفظ این میراث گرانبها رنج بکشی و خون دل بخوری. دوست داشتی هر طور که شده به هر بهایی که شده این میراث کهن را برای قوم آشور حفظ کنی تا آنها بتوانند آن را به نسلهای بعدی برسانند. ما به تو قول میدهیم هر طور که شده راه تو را در حفظ زبان مادری خود ادامه دهیم. یاد تو همیشه برای ما زنده است. هرگز تو را فراموش نخواهیم کرد و مسیح را شکر میکنیم که به ما این توفیق را داد تا برای مدتی کوتاه از نزدیک با تو و اندیشه تو آشنا شویم

Saturday, November 13, 2010

Reunion of the Members of Assembly of God Churches of Iran Living in Los Anglos Area

قابل توجه همه عزیزانمان از کلیساهای جماعت ربانی مرکز، مجیدیه، نارمک، ارومیه، رشت، اصفهان، شاهین شهر و دیگر شعبه ها، امروز در مراسم یادبود برادر عزیزمان ست (پدر روحانی کلیسای جماعت ربانی ایران) فرصتی پیش آمد تا بتوانیم همدیگر را بعد از مدتها ببینیم. مدتها است که خداوند به قلب من و ریتا گذاشته که میباید لااقل سالی یکبار یک برنامه تجدید دیدار با هم داشته باشیم. نباید بگذاریم زندگی و مشغولیتهای آن و عضویت در کلیساهای مختلف ما را از دیدار با یکدیگر محروم نماید. امروز بیش از هر زمانی لازم است که ما با هم مشارکت داشته باشیم. تقاضا میکنم نظرات خود را با ما در میان بگذارید. شاید اولین قدم این باشد که کمیته ای متشکل از چند نفر بوجود آید و نظرات جمع شده را مطالعه نموده و برنامه ریزی اولیه را بنماید. آیا حاضرید سالی یکبار هم که شده گرد هم بیاییم و تجدید دیدار نماییم؟



Thursday, November 4, 2010

راستی! چرا آن روز به کلیسا رفتی؟

برادر عزیزم امروز پنج روزاست که جسم نازنینت در دل سرد خاک زمین خفته است. مردم در سراسر دنیا هنوز مثل سابق به زندگی خود ادامه میدهند، بعد ازرفتن تو انسانهای دیگری نیز در خون خود غلطیدند. واقعا به کدامین گناه کشته شدی. به کدامین گناه جسم نازنین تو اینگونه تکه پاره شد. آن زمان که آن شیاطین، آن دژخیمان که اسم خود را انسان نهاده اند به خانه خدا حمله کرده، تو و دیگر یارانت را از  کوچک و بزرگ گرفته بیرحمانه کشتند در آن مغز متعفن خود به چه فکر میکردند؟
 

آن یکشنبه صبح، وقتی که آماده میشدی تا به کلیسا بروی به چه فکر میکردی؟  آن لحظه که با لباس مرتب و شیک، آماده میشدی تا به ملاقات معبود خود  بروی در چه فکر بودی؟ آیا تصور میکردی که شاید امروز  آخرین روز حیاتت بر روی این کره خاکی باشد؟ آیا هرگز از فکرت نگذشت که تو در سرزمینی زندگی میکنی که حیوانات درنده خوی انسان نما هر روز منتظر فرصتی هستند تا خون بی  گناهانی را بریزند؟ آیا فکر نکردی که تو در شهری زندگی میکنی که وحشت سراسر آن را پوشانده؟ چرا آن روز به کلیسا رفتی؟ چرا در خانه نماندی تا خود را از خطر محفوظ بداری؟ خواهش میکنم به من و ما بگو که چرا به کلیسا رفتی؟
 

در جایی که من زندگی میکنم هیچ خطری وجود ندارد. صلح و آرامش در همه جا حاکم است. کسی به کسی زور نمیگوید. اما مردمانش، ایماندارانش، مانند تو نیستند. آنها  روز یکشنبه را به راحتی برای عبادت و مشارکت تخصیص نمیدهند. در کمال آرامش، بدون هیچ الزامی تصمیم میگیرند که امروز به کلیسا برای عبادت نخواهم رفت. خیلیها اشتیاق خود را به کلیسا از دست داده اند و ترجیح میدهند روز یکشنبه را به کارهای شخصی بپردازند تا اینکه به کلیسا بروند و وقت خود را تلف نمایند!!! اما تو آن روز، با علم به اینکه میدانستی در اطرافت چه خبر است به کلیسا رفتی؟ چرا؟ چه شد که تصمیم گرفتی تمام خطرات را به جان بخری و به خانه خدا، خانه محبوب خود بروی؟ آیا نمیشد که در خانه می ماندی و در آنجا به عبادت میپرداختی؟ راستی! چرا به کلیسا رفتی؟
به این وفاداری تو رشک میبرم. از تو محبت به مسیح در هر شرایط را یاد میگیرم.  به راستی که هیچ چیز قادر نبوده تو را از محبت عیسی مسیح جدا سازد. تو به همراه یارانت نشان دادید که هیچ چیز نباید مانع جمع شدنمان برای عبادت شود
 

خوشا بحال شما، به راستی که ملکوت خدا از ان شماست. امروز درس وفاداری را باید از شما آموخت. شما که حا ضر شدید جان خود را آگاهانه  در راه منجیمان فدا کنید. آیا چنین مردمانی از بین خواهند رفت. آیا چنین قومی نابود خواهد  شد؟ در آخر دوستان من بیایید این سوال را از خود بکنیم. آیا هرگز فکر کرده ایم که چنین وفاداری به مسیح در طول این ۲۰۰۰ سال باعث شده که ما هنوز باشیم و مطمئنا تا زمانی که چنین روحیه ای حاکم باشد باقی خواهیم ماند و هیچ کس قادر به نابودی ما نخواهد بود. بدانید که آبا و اجداد ما نیز چنین مردمان مصممی در راه ایمانشان بوده اند والا مردمی صلح جو و دست خالی نمیتوانستند  در برابر ددمنشان تاریخ ایمان مسیحی و نام آشوری را حفظ کنند. مطمئن باشید که اگر اینگونه نبود من و ما امروز به زبان دیگری سخن میگفتیم و خدای دیگری را میپرستیدیم و احتمالا جز همین شیاطین انسان نما میبودیم. پس نترسیم از آنکه قادر است جسم ما را نابود کند بلکه از او بترسیم که  ...  متی ۲۸:۱۰ .   آمین    

Monday, November 1, 2010

بیاد شهدای عزیز آشوری

پدر آسمانی باز دست شریران بر قوم من، بر برادران و خواهران عزیزم دراز شد و خون آنان را در روز یکشنبه روز عبادت تو بر زمین ریخت. تو را دوست دارم و به نیکویی تو اعتماد کامل دارم. اما اجازه بده تا مانند حبقوق نبی دعوی خود را به حضور تو بیاورم. متاسفانه هیچ یک از سازمانهای بین المللی گوش شنوا ندارند و اهمیتی نمیدهند که خون عده ای مسیحی آشوری در عراق بر زمین ریخته شود. نمیدانند که خون شهدا بذر کلیساست. آن روز که رومیهای خونخوار خون مسیحیان را بر زمین میریختند فکر میکردند مسیحیت را نابود کرده اند غافل از اینکه همین خود باعث نابودی خود آنان شد
امروز کجا برویم و نزد که دادخواهی کنیم: میخواهم به حضور تو بیایم چرا که به نیکوی و رحمت تو اطمینان  دارم. اجازه بده من نیز مانند حبقوق بگویم: "تا بکی فریاد بر میآورم و نمیشنوی، تا بکی نزد تو از ظلم فریاد بر میآورم و نجات نمیدهی." این کلامی است که روز یکشنبه در  کلیسا موعظه کردم. ای کاش به قول اشعیای نبی: "آسمانها را منشق ساخته نازل میشدی و کوهها از رویت تو متزلزل میگشت." دوست دارم کمی در باب اول حبقوق بمانم. منتظر میمانم تا تو پاسخ دهی. میدانم این آخرین باری نیست که ما را قتل عام میکنند و کسی صدایش در نمیآید. هزاران سال است که ما، قتل عام میشویم. شیطان توطعه نابودی ملت عزیز مرا در سر میپروراند غافل از اینکه پدر آسمانی ملت ما را هزاران سال است که از میان طوفانها به سلامت عبور داده و از نابودی حفظ نموده است. همیشه بقیت وفاداری مانده تا سرور آسمانی را جلال دهد و نام آشور را زنده نگه دارد.  پدر دعای ما را که در این روزها از جای جای عالم به حضور تو بلند میشود بشنو و بر عزیزانم رحم کن و مشورت شیاطین را در نطفه خفه کن

Thursday, October 28, 2010

بیایید ویلیام بارکلی را کمی بیشتر بشناسیم

امروز قسمتی از یک برنامه تلویزیونی به زبان فارسی را در اینترنت دیدم که به متی باب 17 آیات 24 تا 27 میپرداخت. خدا را شکر تقریبا در آن چند دقیقه سعی شده بود تا دو دیدگاه متفاوت در این خصوص بررسی شود. مهمان برنامه دیدگاه اول را که نگاهی محافظه کارانه به این قسمت را دارد بررسی نموده و این نکته را یادآوری کرد که "اصولا ما در هر جامعه ای که زندگی بکنیم میباید مالیات خود را بدهیم و در ضمن این واقعه را معجزه مسیح دانست.      دیدگاه دوم بدین شکل مطرح شد که الزاما معجزه ای صورت نگرفته بلکه این گفته مسیح به پطرس را، که فرمود: "برو و قلابی بینداز ..." را اصطلاحی در زبان عبری دانسته که به مفهوم گرفتن ماهی و فروختن آن و دادن مالیات است. در ادامه مجری دیگری ضمن تحلیل خود در مورد واژه "معجزات" و "آیات و نشانه ها" به تفسیر ویلیام بارکلی از انجیل متی اشاره کرده و این تعلیم را القا نمود که گفته مسیح اصطلاحی بیش نبوده که یهودیان در آن زمان بکار میبردند تا این مفهوم را برسانند که "در آن کار منفعتی و پولی هست". مجری محترم برنامه ضمن اینکه در ابتدا مطرح میکند که بارکلی اکثر معجزات مسیح را قبول ندارد! ولی به نوشته او استناد نموده و او را شخصی قوی از نظر دانش تاریخ کتابمقدسی و اصطلاحات زبان عبری معرفی مینماید. البته او در خاتمه بیان میکند که: "خود متن واضح صحبت نمیکند و پیش فرضهای ماست که تفسیر ما را جهت میدهد"! باید بگویم مفهوم متن روشن است. اما با این گفته او موافقم که: "پیش فرضهای ماست که تفسیر ما را جهت میدهد" دقیقا، کسی که اعتقادی به معجزه ندارد و یک مسیحی لیبرال میباشد باید برای این وقایع دنبال دلایل دیگری به غیر از معجزه باشد

من البته قصد پاسخ دادن به این عزیزان را ندارم چرا که خود، پاسخ خود را در برنامه داده اند، مخصوصا در قسمتی که ذکر میشود: "مسیح معجزات را برای نفع شخصی انجام نمیداد". در اینجا در ظاهر نفع شخصی مسیح و پطرس در کار است و به بیننده تلویحا این ایده  منتقل میشود، که پس این واقعه معجزه نبوده چرا که نفع شخصی در کار است! همانطور که گفتم قصد تفسیر این قسمت را میگذارم به فرصتی دیگر اصولا موضوع اصلی در این جا مسئله معجزه نیست و اصولا سئوال مطرح شده در آغاز برنامه سئوال اشتباهی است. چرا باید این برداشت اشتباه از مفهوم این آیات بشود که "پس برویم و بنشینیم و دعا کنیم و خدا از آسمان پول بالای سرمان خواهد ریخت". نباید این قسمت را برا ی این معنی و مفهوم بکار برد. بله خدا در زندگی مالی ما نیز قادر است معجزه انجام دهد و میدهد. اما نه به آن معنی که در سئوال برنامه آمده. ای کاش این گونه مباحث کارشناسانه تر بررسی میشد

اما بیایید کمی ویلیام بارکلی را بیشتر بشناسیم تا دریابیم چرا او به قول مجری برنامه اکثر معجزات مسیح را قبول نداشت و برای همه آنها توجیهی عقلانی ارانه میدهد. از شما سئوال میکنم آیا به چنین شخصی و به تفسیر او در این خصوص هر چه قدر هم که  استاد در اصطلاحات و زبان عبری باشد، میشود اعتماد کرد؟ اینکه او نویسنده برجسته ای بوده هیچ جای شکی نیست. یادم میآید اولین مجموعه کتابهای تفسیری که حدود 32 سال پیش خریدم و میتوانم با افتخار بگویم که آنها را خوانده ام مربوط به ویلیام بارکلی میشود. تفاسیر او حاوی نکات مفیدی است اما خواننده باید باور او را خوب بشناسد والا دربست تفاسیر او را قبول خواهد کرد. چرا، چون بارکلی گفته. اما آیا میدانیم او در کتاب "شرح روحانی زندگی" خود درصفحات 65 تا 67 خود را یک "یونیورسالیست" مینامد. به این معنی که در انتها همه بشریت در محبت خدا جمع خواهند شد. آیا میدانید که او خود را یک "لیبرال انجیلی" میخواند؟ اگر نوشته های او را خوانده باشید در خواهید یافت که او به "تولد مسیح از باکره" اعتقادی ندارد. او میگوید: الزاما نباید این واقعه را تحت اللفظی  تفسیر نمود. بله من نیز معانی مختلفی را که از کلمه باکره میتوان داشت را خوب میدانم. نمیخواهم وارد این بحث بشوم. اما فکر نمیکنید برای رفع این گونه ابهامات بوده که در ابتدای مسیحیت در اعتقادنامه کلیسایی نیز به تولد مسیح از باکره اشاره میشود. برای او اکثر معجزات مسیح دلیلی "طبیعی" دارند. البته در این مقوله جای آن نیست که وارد تمام جزئیات نوشته های او بشوم منتهی به همه عزیزان توصیه میکنم: بیایید همه چیز را تحقیق کنیم و به آنچه نیکوست متمسک شویم

Sunday, October 24, 2010

Tatian The Assyrian

The Church in Iran


By: Teymour Shaheeni*

Her Past (Part I)
The history of the church in Iran stretches back almost to the days of Jesus; the language spoken by the first Iranian Christians was certainly the same as Jesus's.
There is a noble tradition that the Magi were the first to bring the good news of Jesus to Iran1. This might well be legend, but we do know that Parthians, Medes, and Elamites were in Jerusalem on the day of Pentecost2, and probably brought news of Peter's preaching to Iran. We also know Christianity was established in Edessa, a trading post on the north-west border with Iran, as early as 150AD as there are crosses on the coins. Edessa came under the patriarch of Antioch, whose liturgy was in Aramaic, the language spoken by Jesus. The literary language is known as Syriac which was used later by Christians in Iran.
Further East than Edessa, near the Tigris, the much disputed 'Chronicle of Arbela' traces its line of bishops back to 104AD and claims that in 117/118 its second Bishop Semsoun was martyred by the Zoroastrians3 who were outraged at his evangelistic success. More reliable is the inscription on a monument4, possibly erected in the mid 2nd Century, in honour of Bishop Abercius of Hierapolis. The inscription refers to a journey the bishop had made across the Iranian plateau. The Bishop had written - 'Everywhere I found people with whom to speak’ (i.e. Christians).
'Tatian The Assyrian', (pupil of the church father Justin Martyr), set up a Bible School between the Euphrates and Tigris in the early 170's. Though trained in the West, Tatian was unashamedly Asian, and the whole thrust of his 'Address to the Greeks'5 is the superiority of the East over the West. Tatian's outstanding contribution to Persian Christianity was his 'Harmony of the Gospels' in Syriac which was the common languages for people in the villages. With this translation, Christianity spread much faster in Asia. Tatian was also a radical ascetic, even hinting that sex in marriage was corrupt. This deeply affected the character of the Eastern church.
After Tatian, the Persian church grew rapidly, and by the late 200's there is clearly a national Persian Church organised around the Sassanid capital of Seleucia-Ctestphon, with an arch-bishop and bishops. Such is the importance of the Persian Church, she is represented at the Council of Nicaea of 325 by Jacob of Nisibis.


*Teymour Shaheeni is a Bible College lecturer who specialises in Church History
1 See R. Waterfield 'Christians in Persia'
2 Acts 2: 9
3 See S. Moffett, 'A History of Christianity in Asia', page 72.
4 This monument was discovered by W.M. Ramsey in 1883.
5 See S. Moffett, page 74

Thursday, October 21, 2010

The beginning of Pentecostal movement in Iran

Andrew D. Urshan, Pentecostal preacher, missionary, and author.  The oldest son of a Presbyterian pastor in Iran. He was born on May 17, 1884 in Persia, Orumeyeh, in a village called Adabjaloo. Andrew was converted in his homeland in 1900.  
In 1901 he came to the United States, landing in Yonkers, New York. He began preaching the gospel in 1904. In 1906, in Chicago, he witnessed a new touch of God's sanctifying grace and a fresh divine anointing that set him on fire to win lost souls. He immediately began personal work among his fellow Assyrian people, with marked success.
Two years later, in 1908, the Holy Ghost baptism fell upon converts in an unexpected manner in the upper room in Moody Bible Institute. This led him to seek the Lord again, with a new determination to receive this heavenly outpouring of God's Spirit. On July 4, 1908, the Lord baptized him with the Holy Ghost, and he spoke with tongues for several hours. The Lord opened the door for Brother Urshan to not only preach in the United States, but also in the British Isles, Holland, Norway, Sweden, Russia, and Persia (now Iran). 
He was ordained in 1910 in Chicago by William Durham. In 1914 Urshan returned to Iran as a missionary. During World War I he became a refugee in Russia for several months during 1915 and 1916, establishing Pentecostal Churches in Tiflis, Armaear, and Leningrad. "Dictionary of Pentecostal And Charismatic Movements, Zondervan Publishing House, 1988"

Thursday, September 16, 2010

فریب حتمی است، اگر زره کامل خدا را نپوشیم

زره کاملی را که خدا برای شما تهیه کرده است، بپوشید تا بتوانید در      مقابل نیرنگهای ابلیس ایستادگی نمایید. زیرا جنگ ما با انسان نیست بلکه ما علیه فرمانروایان و اولیای امور و نیروهای حاکم بر این جهان تاریک و نیروهای شیطانی در آسمان، در جنگ هستیم 
از این جهت شما باید زره کاملی را که خدا مهیا کرده است، بپوشید تا در آن روز شریر در برابر حمله های دشمن، تاب مقاومت داشته باشید و تا پایان جنگ هم پایدار بمانید." افسسیان 6: 10-13


باید از خود بپرسیم "آن روز شریر" چه روزی است که میباید زره کاملی را که خدا تهیه کرده پوشید تا بتوان در برابر نیرنگهای ابلیس مقاومت کرد. دوستان عزیز در اینجا دو نکته حائز اهمیت است اولا آن "روز شریر"، دوما "نیرنگهای ابلیس". ابتدا به نیرنگهای ابلیس بپردازیم.  ببینید دست شیطان برای ما رو نخواهد شد اگر زره کامل خدا را نپوشیده باشیم. توجه داشته باشید که زره را باید کامل پوشید و نه نصفه و نیمه. ببینید پوشیدن کامل زره دست شیطان را رو خواهد کرد در غیر این صورت فریب حتمی است! شاید بپرسید چطور؟ خوب آنچه 100 درصد دروغ و شیطانی است، که آشکار است کسی فریب آنرا نخواهد خورد مخصوصا که اگر از جانب غریبه ای باشد. ما زمانی فریب میخوریم که مقداری راستی هم با دروغ مخلوط شده باشد. مخصوصا اگر از جانب کسی باشد که ما او را میشناسیم. چرا؟ معلوم است تا به راحتی از مسیر الهی منحرف شده و پای به جاده ای بگذاریم که جاده فریب نامیده میشود. این جاده فریب یک ویژگی خاص دارد و آن این است که در آغاز در کنار جاده اصلی (جاده راستی) قرار دارد. منتهی هر لحظه کمی کج میشود به طوری که ما احساس نمیکنیم. این است فریب! که شما احساس نکنید فریب خورده اید و دارید مسیر را اشتباهی طی میکنید. برای همین شیطان برای گمراه کردن مردم خود را شبیه فرشته نور میسازد. پس شیطان یکی از کارهایش ارائه مسیحیتی است دست مایه خودش برای تخریب مسیحیت حقیقی. شاید بپرسید یعنی چه؟ یعنی مسیحیتی که مسیح را در خود دارد ولی تعالیمش مردم را به جای سوق دادن به سمت مشارکت با مسیح و زندگی مقدس روحانی به سمت دیگر سوق داده و از مردم مسیحیانی اسمی ساخته که در واقع کاری با مسیح ندارند. آیا شیطان را باکی از این نوع مسیحیت هست؟ هرگز! مطمئن باشید او طرفدار این نوع مسیحیت است 


آیا تا به حال به فرشتگان زیادی (مقدس نماها) دور و بر خود، برخورد نکرده اید که عاقبت با عقاید فریبکارانه خود (عقاید انحرافی و افراطی خود البته با کمی اسانس الهی "بخوانید صورت دینداری") به شما و کار خدا نارو زده اند و رفته اند تا عده دیگری را به انحراف بکشانند و از ملکوت خدا دور نمایند 


فراموش نکنید دنیا در شریر خوابیده است و شیطان برای خراب کردن کار خدا سعی میکند ایماندار و غیر ایماندار را بازیچه خود قرار دهد! شاید عده ای این گفته مرا نپذیرند، منتهی این امر واقعیت را تغییر نخواهد داد. یا در ملکوت خدا هستیم یا در ملکوت شریر! اجازه بدهید این را نیز اضافه کنم آنانی که خود را ایماندار میدانند ولی واقعا نیستند، به قول کلام خدا صورت دینداری دارند، آنها از همه خطرناکترند. آنها کرکاسهای هستند در میان خیل عظیم مؤمنین. آنها آن خمیر مایه فریسیان یعنی خمیر مایه ریاکاری هستند. آنها جزو مخربترین بازیچه های شیطان میباشند که همیشه بیشترین صدمه را با فریب خود به کار خدا از درون زده اند. چون همانطور که گفتم خود را ایماندار و مسیحی نشان میدهند منتهی قوت آن را انکار میکنند. پس امروز روز شریر است. اگر هشیار نباشیم به راحتی فریب خواهیم خورد 


اجازه بدهید سوالی از شما برادر و خواهر ایماندار عزیز بکنم.  اگر قرار باشد بین برنامه ای که برای پیشبرد کار خدا و کمک به شما در شناخت عمیق تر خدا و هدف او برای زندگیتان گذاشته شده با برنامه دیگری که درست در همان روز از طرف یک ارگان مسیحایی دیگر ولی کاملا دنیوی گذاشته شده یکی را انتخاب کنید چه خواهید کرد؟ برنامه ای که نه تنها هیچ کمکی به بهبود رابطه شما با خدا نخواهد کرد، بلکه شما را از او دورتر هم خواهد نمود. ولی خوب حامی برنامه یک ارگان مسیحی است.  مثلا بین روز یکشنبه برای رفتن به یک کلیسای زنده برای عبادت خدا و رفتن به یک پارتی که آن هم به نوع خود برنامه "زنده ای"!!! است یکی را انتخاب کنید چه خواهید کرد؟ انتخاب و قبول مسئولیت همیشه خیلی سخت است، اینطور نیست! مخصوصا اگر در هر دو برنامه دوستانی داشته باشید. ولی انتخاب با شماست، روی سخنم با مؤمنین عزیز است.  عزیزانم شما نیز فریب خواهید خورد، مطمئن باشید. البته اگر زره کامل را نپوشیده باشید. ادامه دارد

Wednesday, August 25, 2010

دنیا و شهوات آن در گذر است

دنیا را و آنچه در دنیاست دوست مدارید زیرا اگر کسی دنیا را دوست دارد محبت پدر در وی نیست. اول یوحنا 15:2
یوحنا متوجه گروهی از ایمانداران میشود که زندگی ایمانی خود را بسیار خوب آغاز کردند ولی متاسفانه کم کم راه خود را گم نمودند. عمق فاجعه زمانی روشن میشود که دریابیم آنها خود نمیدانستند یا بهتر است بگویم قبول نداشتند که از مسیر اولیه دور شده اند. در چرخشی شگفت انگیز پذیرفته بودند که میشود طبق اصول دنیا زندگی کرد و در همان حال ایماندار خوبی هم بود. قصد قضاوت کسی را ندارم اما اگر نگاهی به زندگی این گونه ایمانداران بیندازیم به هیچ وجه شیوه های زندگی آنان را متفاوت  با زندگی افراد بی ایمان نخواهید یافت. رساله اول یوحنا همانند نقشه ای است که راه را به شخص گمشده نشان میدهد. یوحنا میگوید: "اگر گوییم که با وی شراکت داریم در حالیکه در ظلمت سلوک مینماییم دروغ میگوییم و براستی عمل نمیکنیم6:1
 درباب دوم آیه اول میگوید: "اینرا بشما مینویسم تا گناه نکنید...." در واقع از نقطه نظر کلام خدا ممکن نیست زندگی ما کاملا دنیوی باشد و در همان حال بتوانیم با مسیح نیز در مشارکت باشیم. شاید از نظر بعضی بشود!!! ولی از نظر کلام خدا محال است. ببینید شناخت مسیح یعنی انجام فرامین او! در آیه 5 از باب  2میگوید: "کسیکه کلام او را نگاه میدارد فی الواقع محبت خدا در وی کامل شده است و از این میدانیم که در وی هستیم. حقایق کلام خدا شاید کمی تلخ و ناامید کننده باشند. اما نه! هدف ناامید کردن ما نیست بلکه بیدار کردن ما. بهتر است تا دیر نشده در صورتی که گم شده ایم راه برگشت را بیابیم. این است که میگوید دنیا را دوست مدارید. دنیا دوستی از دل شروع میشود و خود را به صورت شهوت (یعنی پر کردن فکر با تمایلات جسمانی و ارضای آنها)، مادی گرایی (یعنی خواستن و اندوختن مال دنیا) و غرور (یعنی در پی جاه و مقام بودن) خود را متجلی میسازد. شخص دنیا دوست نمیتواند پدر را محبت نماید، چون نمیتواند احکام او را بجا آورد. یوحنا چه زیبا در آیه 17 از باب 2 میگوید" دنیا و شهوات آن در گذر است لکن کسیکه به اراده خدا عمل میکند تا به ابد باقی میماند

Saturday, August 7, 2010

روز قتل عام قوم من

پدر آسمانی در چنین روزی قوم مرا قتل عام کردند چون آنها حاضر نشدند ایمان خود به تو و  هویت آشوری خود را انکار کنند. آنها با مرگ خود به جهان نشان دادند که مسیحی هستند. با مرگ خود به بازماندگانشان این پیام را دادند که هیچ چیزی نباید باعث شود ایمان و هویت خود را زیر پا بگذاریم. خداوندا دعا میکنم تا فرزندان آنها که ما باشیم همان راه را برویم. ما را مبارک بساز تا ما نیز بسان آنان ایمان خود را به تو، نه تنها از دست نداده بلکه تحت هر شرایطی حتی به قیمت از دست دادن جان خود، حفظ نموده و در همان حال هویت آشوری بودن خود را نیز حفظ نماییم و بدانیم که ما آشوری خلق شده ایم.  عزیزان من، درست است که در دنیای متفاوتی با اجداد خود زندگی میکنیم و جهان ما امروز در پی برداشتن دیوارهای نژادی است اما نباید فراموش بکنیم که ما که هستیم. امروز دنیای ما شبیه به ظرف سالادی است که تمام اجزا آن ضمن حفظ هویت خود با یکدیگر در تعامل هستند. دعا میکنم تا به فیض و کمک خداوند، ایمان مسیحی خود را در عمل و نه در حرف زندگی کنیم و زبان مادری خود را حفظ نماییم. پدر آسمانی، ما را از هر بدی و نفاق و منیّت دور کن. ما را از غرور که حربه شیطان در جدا کردن ما از یکدیگر است حفظ کن. پدر تو ما را آشوری خلق کرده ای تا نه اینکه خود را برتر از دیگران بدانیم بلکه تا قوم خود را در راستی کلامت خدمت نماییم. پدر فرزندان قوم مرا بیدار کن تا با ایمان حقیقی به تو و با تحصیل و پیشرفت در زندگی همانند یک مسیحی باعث افتخار تو و قوم تو باشند. پدر تو ما را از زندگی باطل و از فریب حفظ کن. امروز اگر بخواهیم زندگی خود را به بطالت سپری کنیم محو و نابود خواهیم شد. باید به افتخارات گذشته خود ببالیم اما نباید در گذشته زندگی کنیم. ما نیز میباید در پیشبرد ملکوت خدا و در پیشرفتهای جهانی سهم خود را داشته باشیم، تا دنیا بداند ما نیز هستیم و الا نام ما را تنها در صفحات تاریخ کهن خواهند یافت. پدر امروز شاید ندانیم چرا آن همه از عزیزان ما، قتل عام شدند. شاید سوالات زیادی در ذهن ما وجود دارد که چرا گذاشتی تا آن جنایتکاران دست خود را به قتل عام، پدر بزرگها، مادر بزرگها، پدران، مادران و کودکان بیگناه ما دراز کنند. اما امروز به تو همانند بازماندگان آنان که هرگز این سوالات را نکردند و اگر هم کردند به تو و به محبت تو شک ننمودند و ایمان خود را رها نکردند اقتدا میکنیم و میگوییم ما آشوری مسیحی هستیم! و هستیم تا تو را با اتحاد و یگانگی که تنها در ایمان به مسیح و ثمرات روحانی این ایمان بدست میآید جلال دهیم 

Friday, July 30, 2010

بیایید

ای یهوه خداوند ما چه مجید است نام تو در تمامی زمین، که جلال خود را فوق آسمانها گذارده. از زبان کودکان و شیر خوارکان، به سبب خصمانت قوترا بنا نهادی، تا دشمن و انتقام گیرنده را ساکت گردانی. مزمور1:8-3

دوستان عزیز خدا قوت را در ما نهاده تا او را جلال دهیم و با زندگی عملی و روحانی خود کاری کنیم که تا دهان شیطان بسته شود. چه شهادت زیبای خداوند در وصف ایوب میدهد: "آیا در بنده من ایوب تفکر کردی که مثل او در زمین نیست، مرد کامل و راست و خدا ترس که از گناه اجتناب میکند" ایوب 8:1 . البته شیطان فکر میکرد برکات و رشوه های خداست که ایوب را واداشته تا اینگونه باشد. اما با مطالعه کتاب ایوب در می یابیم که انگیزه ایوب از پیروی خدا، برکات نبوده بلکه صرفا لذت در زندگی با او بوده
اما آنچه در قلبم است تا با شما در میان بگذارم شهادتی است که خدا در وصف ایوب میدهد و مسائلی است که میشنوم و میبینم. دعوت خدا از همه ما اینست که ما نیز کاملیت، راستی و خدا ترسی خود را حفظ کنیم تا مردم اعمال نیکوی ما را دیده پدر آسمانی را جلال دهند، تا اینکه دشمن جانهای ما ساکت شود
چقدر باعث تاسف است وقتی میشنویم ایمانداران چشم دیدن یکدیگر را ندارند، از پشت سر هم حرف زدن و غیبت لذت میبرند، معیارهای زندگی شان با مردم دنیا هیچ تفاونی ندارند که هیچ، بعضا از آنها، جلو هم زده اند. آیا باورمان میشود که بعضی از ایمانداران و حتی خادمین خدا که می باید پیام آور صلح و سلامتی باشند خود تحمل شنیدن هیچ انتقادی را از خود ندارند. آیا باور میکنید زن و شوهر ایماندار که به مردم در مورد بخشش خدا موعظه میکنند نمیتوانند مشکلات زناشویی خود را حل کرده و ترجیح میدهند طلاق بگیرند. آیا این است آن مسیحیتی که انتظار داریم مردم با دیدن آن حاضر شوند به مسیح ایمان بیاورند. این گفته در اینجا مصداق پیدا میکند که: " کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی." عزیزان بیایید مشکلات خود را توجیح نکنیم. خود را فریب ندهیم. بیایید قضاوت نکنیم. بیایید مسیح گونه زندگی کنیم. بیایید خصومت ها را کنار بگذاریم، بیایید عصبانی نشویم، بیایید به سادگی از کوره در نرویم، بیایید با هم آشتی کنیم، بیایید ببخشیم، بیایید فراموش کنیم، بیایید یکدیگر را بپذیریم. بیایید یکدیگر را بنا کنیم. بیایید خدا را جلال دهیم و شریر را شرمگین. بیایید

Friday, July 23, 2010

جلال تنها از آن عیسی مسیح است و بس

خدا را شکر بالاخره روز رفتن به کنفرانس کلیسایی فرا رسید. امسال برادر عزیزمان کشیش ادنان از اطریش مهمان ماست. مدتهاست که فرصت نکردم چیزی بنویسم. مشغله زیاد و دیگر فعالیتهای کلیسایی مجال نوشتن را نمیداد. دعا میکنم خدا همه ما را در این سمینار لمس کند تا بعد از برگشت، بتوانیم او را با قوت و مسح بیشتر خدمت کنیم. الحال زمان آن است تا فقط و فقط عیسی مسیح را در این دنیای طوفانی جلال دهیم. خداوند میخواهد همه ما را برای پیشرفت ملکوتش بکار ببرد. بیایید تفاوتها را کنار بگذاریم، دوستی را پیشه نماییم و بخشش را سر لوحه زندگی خود قرار دهیم تا مردم اعمال نیکوی ما را دیده پدر آسمانی را جلال دهند

Sunday, May 23, 2010

پنطیکاست، آغاز دوران درو نمودن محصول

عید پنطیکاست جشن بزرگی در تقویم یهودیها بود. در حینی که آنها بنده گی و بردگی گذشته خود را بیاد آورده و بخاطر نجات ار آن وضعیت شادی میکردند همینطور بخاطر تدارکات و برکات فعلی خدا شادمان و خوشحال بودند. در عهد جدید نیز پنطیکاست علتی برای شادی بود. در روز پنطیکاست بود که خدا وعده خود را عملی ساخت و روح القدس را بر قوم خود ریخت، نبوتهای عهد عتیق عملی شد و وعده های عیسی درعهد  جدید تحقق یافتند. بعلاوه خدا به آشکار نمودن محبت خود نسبت به همه مردم ادامه داد. او ثابت کرد که مایل ست هر فردی را بپذیرد و او را تعمید روح القدس بخشد. حال که روح القدس ریخته شده مردم
میتوانند پری او را در زندگی خود تجربه کنند

در روز پنطیکاست عده ای از یهودیانی که نمیدانستند چه اتفاقی افتاده، گفتند اینها مست هستند. ولی عده ای که از این رخداد معجزه آسا یعنی حرف زدن به زبانهای تازه متقاعد شده بودند فریاد برآوردند چه باید بکنیم؟ پنجاه روز قبل تعدادی از همین افراد فریاد برآورده بودند مصلوبش کن، مصلوبش کن! و حال دست کمک به سوی کسی دراز میکردند که روزی او را رد نموده بودند. پاسخ پطرس برای آنها جالب و مهیج بود. پطرس گفت: "توبه کنید و به اسم عیسی مسیح تعمید گیرید." در دعوت از آنها به سوی مسیح پطرس روشن میسازد که عیسی مسیح به همه آنها خوشآمد میگوید. این خبر مهیج باعث شد که قلب آنها به وجد آید.      پطرس در ادامه گفت که آنها نیز عطای روح القدس را خواهند یافت

امروزه عده زیادی در تلاش برای یافتن نجات و تعمید روح القدس هستند. این تقلاها ما را به جایی نخواهد رساند و اصولا ضرورتی نیز ندارند. اگر آنانی که او را کشتند توانستند آمرزش گناهان بیابند و تعمید روح القدس بگیرند، امروز نیز کافی است که ما از گناهانمان توبه کنیم و بدانیم که میتوانیم تعمید روح القدس را بیابیم

اعلان پطرس در مورد در دسترس بودن روح القدس در زمان حاضر شامل وعده ای نیز هست. او میگوید: "و همه آنانی که دورند،" یعنی همه آنانی که بعدها ایمان خواهند آورد

این در دسترس بودن همیشگی روح القدس تفاوت عمده ای با مسح روح القدس در عهدعتیق که صرفا به اشخاص خاصی آن هم برای مناسبتهای خاصی داده میشد دارد. ریزش و حضور فعلی روح القدس محدود به جا، زمان، مکان و فرد خاصی نیست بلکه او همیشه با ماست تا به ما قوت بدهد تا شاهدان او باشیم

وعده اعمال 38:2-39 ما را مطمئن میسازد که میتوانیم برکات روح القدس را داشته باشیم. هرکه به مسیح ایمان دارد میتواند تعمید روح القدس را بیابد. او آماده است تا ما را تعمید بدهد. او همه چیز را برای تقویت دادن ما مهیا کرده و هیچ کس از این برکت، در نقشه خدا محروم نیست

باید بدانیم که تعمید روح القدس پایان کار نیست بلکه آغاز آن است. پنطیکاست برای یهودیها عید پایان حصاد گندم بود ولی با ریزش روح القدس در روز پنطیکاست تازه آغاز دوران درو نمودن محصول شروع شد. روح القدس برای همه ما آمده است، پس بیایید تا اجازه بدهیم او همه ما را بکار ببرد تا شاهدان او باشیم

Thursday, May 13, 2010

زیر قصاص نیستم

سالها شاهد بوده ام که چگونه بعضی از ایمانداران به جای شادی در زندگی روحانی شان  همیشه خود را زیر قصاص دیده و بر سر هر موضوعی خود را مقصر دانسته اند.  کلام خدا میفرماید: "پس هیچ قصاص نیست بر آنانی که در مسیح عیسی میباشند." حال باید این سوال را از خود بپرسیم، پس چرا ما اینقدر خود را در هر امری محکوم میکنیم. چرا همیشه به دنبال این هستیم که گناهی را در خود و دیگران بیابیم؟ انگار نمیتوانیم شادی خداوند را بدون احساس گناه و مقصر بودن تجربه کنیم. اجازه بدهید کمی بیشتر این مطلب را توضیح بدهم. وقتی در حالت محکومیت خود بسر میبریم همیشه موضوعی داریم تا از آن توبه کنیم و در نتیجه بعد از توبه، شادی خداوند را بار دیگر میتوانیم تجربه نماییم. ولی جالب است که بعد از چند صباحی مجددا در آن حالت گرفتار میشویم (یعنی زیر بار گناه و محکومیت) و این چرخه دائما ادامه مییابد. در نتیجه آزادی را که خداوند به ما بخشیده نمیتوانیم بچشیم و همیشه زندگی روحانی ما مانند دریایی طوفانی در تلاطم است

کلام خدا را میخوانیم که میفرماید: "تو و اهل خانواده ات نجات خواهید یافت" ما نیز به کمتر از این راضی نمیشویم. بالاخره کلام خداست، در این که دیگر شک نداریم. این وعده خداست "تو و اهل خانواده ات"! ما شروع به دعا میکنیم ولی اتفاقی نمی افتد. خانواده ما هنوز بی ایمان هستند و توبه نمیکنند. چه احساسی در آن لحظه به ما دست میدهد به خصوص وقتی سالها دعا میکنیم و هیج توبه ای نمیبینیم

شخصی در کلیسا از برادران و یا خواهران ما و یا از دوستان و آشنایان ما بیمار میشود! همه ما بسیج میشویم و برایش دعا میکنیم. مطمئنا ما ایمان داریم.  شخص بیمار هم اگر ایماندار است ایمان شفا را دارد، یا اگر ایماندار نیست لااقل دو نفر در این گروه دعا پیدا میشوند که ایمان دارند. اما شفای دیده نمیشود و آن شخص از میان ما میرود. چه حالتی به ما دست میدهد. غالبا به دنبال بی ایمانی در جمع مومنین میگردیم. به دنبال این هستیم که کسی را بیابیم تا تمام تقصیرها را به گردن او بیندازیم. لابد شخص بیمار ایمان شفا را نداشت. او فکر میکرد که دارد! یا شاید ایمانداران ایمان نداشتند. باید کاری بکنیم تا ایمانمان، تعالیم مان و موعظاتمان زیر سوال نرود. نمی توانیم خدا را مقصر قلمداد کنیم. پس اگر مقصری وجود دارد باید او را در بین خودمان جستجو کنیم. مگر آدم همین کار را نکرد! وقتی خدا از او پرسید: "این چه کاری بود که کردی و از میوه درخت خوردی؟" گفت من کاری نکردم. من مبرا از هر خطای هستم. این حوا بود که میوه را به من داد، او تقصیر را گردن حوا همسرش انداخت. همیشه به دنبال این هستیم که کسی را مقصر قلمداد کنیم چون در آن صورت است که بار سنگین آن واقعه و ظاهرا شنیده نشدن دعاهایمان توجیح میشود. بالاخره همیشه گفته ایم، میگوئیم، تعلیم داده ایم و میدهیم که خداوند شفا دهنده است و شفا نان فرزندان است. همه اینها درست! من نیز به آنها ایمان کامل دارم.  اما وقتی شفا رخ نمیدهد چه باید کرد. دقت کنید! فکرنکنید که قصد دارم در این نوشته ایمان شما را تضعیف کنم. نه هرگز! بلکه قصد دارم کلام خدا را آنگونه که هست بازگو نمایم و ایمان شما را تقویت کنم. حال که جواب دعاهای خود را نگرفته ایم یا شاید فکر میکنیم که نگرفته ایم چه باید کرد؟  ادامه دارد

Monday, May 3, 2010

بیایید یکدیگر را بپذیریم

برایم همیشه جالب بوده که چرا بنی اسرائیل نمیتوانستند به راحتی درس روحانی را که خدا میخواست به آنها بدهد یاد بگیرند

زمانی که در مصر و در بندگی بودند، عاقبت فهمیدند که باید نزد آفریننده خود فریاد برآورند تا رهایی برایشان فراهم شود. این بود که فریاد زدند . خدا نیز با محبت ابدی و ازلی خود راه مفری را برایشان فراهم نمود. موسی را که برای چنین موقعیتی آماده  کرده بود دعوت نمود تا بیاید و اراده او را در زندگی بنی اسرائیل عملی سازد 

اینکه آنها چقدر دعوت الهی را درک کرده بودند و یا اینکه چقدر با آفریننده خود زندگی میکردند و اینکه چقدر شناخت از او داشتند و یا به چه میزان موسی را به عنوان رهبر زمینی خود میپذیرفتند موضوع پنهانی نیست. از همان ابتدا با موسی مشکل داشتند. رهبری و رئیس بودن یکی از مشکلاتی بود که نه تنها آنها با آن دست به گریبان بودند امروز نیز این بلای است که کلیسای مسیح را نیز آلوده نموده است. به هر حال اکثریت ما میخواهیم که مقام اول را در همه امور داشته باشیم و تصمیم گیرنده اصلی ما باشیم. باور کنید همه ما در عمق وجودمان این است که کمتر از مقام اولی شایسته و برازنده من نیست. کسی نمیخواهد نفر دوم، سوم  
و چهارم باشد. کسی نمیخواهد در بدن مسیح آن انگشت کوچک باشد 

بیایید با خود روراست باشیم و خود را بیازماییم. خدا ما را در این بدن یعنی کلیسا در چه جایگاهی قرار داده؟ دعوت او از ما چیست؟ تنها آنجاست که ما میتوانیم اراده خدا را به نحو احسن انجام دهیم

اتحاد و هماهنگی در بدن، با حرف و حدیث بدست نمیآید بلکه در عمل. اراده خدا تحت هر شرایطی انجام خواهد شد گرچه ممکن است به تاخیر بیفتد آن هم برای اینکه او میخواهد ما محروم نشویم و در ایمان رشد کنیم. قوم بنی اسرائیل بالاخره دست خدا را در زندگی رهبرشان موسی دیدند و او را باور کردند یا لااقل برای مدتی او را پذیرفتند

هیچ شده که فکر کنید چرا در آغاز ایمان اینقدر سرزنده و شاد و خرم و فعال هستیم. اصولا در آغاز هر کاری اینگونه هستیم ولی بعد از مدتی آن روحیه اولیه خود را از دست میدهیم و نه تنها بعضی مواقع مفید واقع نمیشویم بلکه مانع ادامه کار خدا نیز میشویم

رفتن به یک پیک نیک همیشه توام با شادی است ولی اگر پیک نیک بیش از چند روز طول بکشد خسته میشویم و میخواهیم به خانه برگردیم یعنی به زندگی عادی خودمان به مکانی که به آن عادت کرده ایم. دلمان برای خانه و کاشانه و امکانات و شرایطی که داشتیم تنگ میشود

قوم اسرائیل بعد از دیدن آن همه معجزه و بلایایی که بر سر مصریان آمد، نمیدانم چطور توانستند خدا را فراموش کنند. آنها دیدند که چگونه خدا آنان را با بازوی قوی، ثروتی انبوه و جمعیتی بیشمار از مصر خارج کرد. اما از درک اراده خدا بازماندند ولی از با هم بودن مسرور و خرسند بودند. لطفا خروج 12: 31-36 و 37-42 را بخوانید. بعد از 430 سال توقف در مصر بالاخره به راه افتادند. چه بیداری عظیمی! چه شادی وصف ناپذیری! سرود مریم خواهر موسی در باب 15 کتاب خروح چقدر عالی و باشکوه است. برکات الهی یکی بعد از دیگری برایشان فراهم بود. تبدیل آب تلخ به آب نوشیدنی، آمدن "من" از آسمان، آمدن آب از صخره، پیروزی بر همه دشمنان، حضور خدا در کوه سینا، دادن ده فرمان، و و و. چقدر عالی هر روز برکت جدیدی نصیبشان میشد. ولی به علت عدم درک اراده خدا و زندگی نکردن با او، و چون از زندگی روحانی تنها به دنبال راحتی و خوشی و برکات و معجزات بودند وقتی موسی برای چند روزی از میانشان رفت بلافاصله گوساله طلایی را ساختند و به پرستش آن به عنوان خدا پرداختند. آیا باور میکنیم؟ انسان متعجب میشود. چطور به این زودی کارهای عظیم خدا را فراموش کردند. دیدن صحنه پرستش گوساله طلایی توسط قوم خدا دردناک است. دیدن سازش مومنین به مسیح با دنیا و آلوده شدن آنها به شیوه های دنیوی وافعا دادناک است

عدم شناخت آنها از کار خدا و دعودت الهی که از آنها و خادم خدا موسی شده بود باعث شد تا این لیاقت و شایستگی را نیابند تا وارد سرزمین موعود شوند . آن برکت عالی و عظیم روحانی را از دست دادند. غرغر و شکایت ها و ایراد گرفتن ها و تهمت ها و انگهای متفاوت به موسی و هارون و دیگران زدن، باعث شد که خدا در مورد آنها تعمق کند. او آنها را دوست داشت و نمیخواست هیچ یک تلف شوند. آیا خدا دست از آن بیداری و برکت عظیم برداشت؟ هرگز! اما آخر با چه افرادی میشود اراده خدا را در بیداری روحانی به انجام رساند. با عده ای ایماندار سرد، ولرم، بی تفاوت و جسمانی و نفسانی؟ آن نسل نتوانست با آن روحیات وارث آن برکت شود. خدا آنها را دوست داشت پس فرصتها به آنان داد. شروع به گرداندن آنها در آن حوالی نمود تا بلکه به خود آیند و هر چه زودتر وارد برکت الهی شوند و با چشمان خود نه تنها شاهد آن بیداریی عظیم باشند بلکه خود نیز در شتاباندن آن سهمی داشته باشند. ولی چه حیف که این گردش و تور سیاحتی چند روزه چهل سال طول کشید تا شاید آنها بیاموزند آنچه را که خدا میخواست. اما نیاموختند

اگر برای بیداری روحانی قوم، نژاد، ملت و کشور خود دعا میکنیم این عالی است اما بیایید با پذیرش یکدیگر، با پذیرش دعوتهای هم، با پذیرش تفاوتهای هم، با پذیرش جایگاه متفاوتمان در بدن مسیح ملکوت او را بشتابانیم. والا ممکن است ما نیز در زمان و نسل خود شاهد این بیداری نباشیم. البته خدا ما را نیز مانند قوم بنی اسرائیل به گردش و تور سیاحتی خواهد فرستاد. خدا فیض بدهد اگر به این گردش فرستاده شدیم آن درس الهی را بیاموزیم.  ما همه فرزندان یک پدر هستیم و یک هدف بیش نداریم، باید اجازه بدهیم که خدا جایگاه ما را در بدن مسیح مشخص کند و آن وقت به اراده او گردن نهیم و به زندگی روحانی خود با آگاهی از اراده خدا بپردازیم تا ملکوت اورا بشتابانیم

Tuesday, April 6, 2010

خداوند عیسا زنده است! هللویاه

یکشنبه روز قیام مسیح بود. چه روز باشکوهی. خداوند عیسا زنده است! هللویاه!  و بر مرگ غلبه یافته. قبل از قیام مسیح؛  صلیب، قبر، زمان، زندگی و مرگ همه معنائی دیگر داشتند. صلیب وسیله ای برای مجازات جانیان, قبر انتهای راه, زمان کوتاه, زندگی پر از درد و رنج و مرگ فصل آخر کتاب زندگی بشر محسوب میشد. اما مسیح همه را دگرگون ساخت. امروز صلیب نشانه محبت ابدی و ازلی خدا است. قبر دیگر انتها نیست بلکه دری است به سوی ابدیت. زمان دیگر محدود نمیباشد. زندگی, ا بدی و  بالاخره مرگ دیگر قدرتی ندارد.
دوشنبه شب خبردار شدم که دایی عزیزم یوسف در ایران فوت نموده. حادثه تلخی است. به نظر یکی بعد از دیگری عزیزان خود را از دست میدهیم. وقت تنگ است و مزرعها سفید. امروز هستم تا خداوندم را با شتاباندن ملکوتش جلال دهم. عیسا زنده است! چون او زنده است از فردا نمیترسم . چون زنده است هیچ چیز قادر نیست مرا از محبت و خدمت به منجی عزیزم که حیات خود را مدیون او هستم جدا سازد.
ای موت نیش تو کجا است و ای  گور ظفر تو کجا؟ نیش موت گناه  است و قوت گناه، شریعت. لیکن شکر خدا راست که ما را بواسطه خداوند ما عیسا مسیح ظفر میدهد. اول قرنتیان ۱۵: ۵۵-۵۷

Friday, March 19, 2010

باد نوروز وزيد، روز فيروز رسيد، صبح‌ اميد دميد



            خواهران‌ و برادران‌ گرامي‌، معمولاً در چنين‌ روزهايي‌ كه‌ در آستانه‌ نوروز و سال‌ جديد قرار داريم‌ هميشه‌ تشويق‌ مي‌شويم‌ كه‌ سال‌ نو را با پيمان‌ و عهدي‌ نو با خداوند آغاز نماييم‌. به‌ عنوان‌ ايرانيان‌ مسيحي‌ اين‌ افتخار را داريم‌ كه‌ حداقل‌ سالي‌ دو بار در آستانه‌ سال‌ نو مسيحي‌ و نوروز، اين‌ عهد و پيمان‌ را تازه‌ نماييم‌. تصميم‌ شما امسال‌ چيست‌؟ آيا مي‌خواهيد امسال‌ را نيز چون‌ سالهاي‌ ديگر سپري‌ كنيد؟ آيا مي‌خواهيد بدون‌ اينكه‌ اهدافي‌ تعيين‌ كنيد امسال‌ نيز عمر خود را بگذاريد؟ راستي‌ سال‌ گذشته‌ را با چه‌ نيت‌ و عهد و پيماني‌ با خداوند آغاز نموديد. بياييد لحظاتي‌ به‌ سال‌ گذشته‌ بينديشيم‌. آيا توانستيد آنچه‌ را كه‌ تصميم‌ گرفته‌ بوديد دنبال‌ نماييد؟
             زندگي‌ مي‌گذرد اما چگونه‌ زيستن‌ مهم‌ است‌. زندگي‌ با آگاهي‌ كامل‌ از حضور خدا در تمام‌ شرايط‌، بركتي‌ بسيار عالي‌ است‌ ولي‌ ما به‌ آساني‌ گرفتار كار و زندگي‌ مي‌شويم‌ و فراموش‌ مي‌كنيم‌ حضور خدا با ماست‌.
             كلام‌ خدا مي‌فرمايد كه‌ خدا به‌ طور دائم‌ و هميشگي‌ به‌ قوم‌ اسرائيل‌ يادآوري‌ مي‌كرد كه‌ با آنهاست‌ و آنان‌ را ترك‌ نكرده‌، او ابر و ستون‌ آتش‌ را مقرر كرده‌ بود. ابر در روز بر آنها سايه‌ مي‌افكند و ستون‌ آتش‌ در شب‌ تاريكي‌ را به‌ روشنايي‌ تبديل‌ مي‌نمود تا آنها فراموش‌ نكنند كه‌ حضور دائمي‌ او با آنان‌ است‌، حضوري‌ كه‌ منفعل‌ و غيرفعال‌ نبود. ابر، زندگي‌ و فعاليت‌ در روزهاي‌ گرم‌ صحرايي‌ را برايشان‌ امكان‌پذير مي‌ساخت‌ و در شب‌ خدا با آتش‌ حضور خود تاريكي‌ و ترس‌ را فراري‌ مي‌داد و زندگي‌ را براي‌ فرزندان‌ خود خوشايند و مطبوع‌ مي‌ساخت‌.
             امسال‌ ما تصميم‌ گرفته‌ايم‌ سال‌ نو را چگونه‌ آغاز كنيم‌؟ آيا ما نيز مانند قوم‌ خدا نياز به‌ حضور دائمي‌ و فعال‌ او در زندگي‌مان‌ داريم‌؟ البته‌، چون‌ كلام‌ خدا مي‌فرمايد: «به‌ حضور تو كمال‌ خوشي‌ است‌ و بدست‌ راست‌ تو لذتها تا ابدالاباد.» (مزمور 11:16)
             آن‌ چيست‌ كه‌ حضور خدا را دائماً به‌ ياد ما مي‌آورد؟ چه‌ چيزي‌ مي‌تواند موجب‌ شود تا ما فراموش‌ نكنيم‌ كه‌ او در كنار ما است‌؟ پرستش‌! كلام‌ خدا در انجيل‌ يوحنا 23:4 مي‌فرمايد: «ليكن‌ ساعتي‌ مي‌آيد بلكه‌ الان‌ است‌ كه‌ در آن‌ پرستندگان‌ حقيقي‌ پدر را بروح‌ و راستي‌ پرستش‌ خواهند كرد زيرا كه‌ پدر مثل‌ اين‌ پرستندگان‌ خود را طالب‌ است‌.»
             پرستش‌ محدود به‌ سرود خواندن‌ نيست‌ سرود خواندن‌ بخشي‌ از پرستش‌ است‌. ابراهيم‌ وقتي‌ خواست‌ خداوند را پرستش‌ و عبادت‌ كند عزيزترين‌ كس‌ خود، يعني‌ اسحق‌ را به‌ خدا تقديم‌ نمود. پرستش‌ اَشكال‌ متفاوت‌ دارد اما آنچه‌ مهم‌ است‌ اين‌ است‌ كه‌ پدر آسماني‌ در طلب‌ اين‌ گونه‌ پرستندگان‌ است‌. چون‌ خدا روح‌ است‌ پس‌ هر كه‌ او را پرستش‌ كند مي‌بايد او را به‌ روح‌ و راستي‌ بپرستد. پرستش‌ واقعي‌ تنها در اين‌ سطح‌ اتفاق‌ مي‌افتد. بياييد با هم‌، هم‌عهد و پيمان‌ شويم‌ و در كنار آرزوهاي‌ خوبي‌ كه‌ براي‌ خود و خانوادة‌ خويش‌ داريم‌، بيشتر از سال‌ قبل‌ خود را در پرستش‌ به‌ او تقديم‌ كنيم‌ و بخواهيم‌ در پرستش‌ حقيقي‌ حضور دائمي‌ پدر آسماني‌ با ما باشد و بماند تا ابدالاباد. آمين‌

 

Wednesday, March 17, 2010

نمیدانستم که مذهب من آشوری است

وقتی به رادیو ۶۷۰ گوش میدادم دوباره اتفاق عجیبی افتاد البته این برای چندمین بار است که این اتفاق می افتد . در راه داشتم به رادیو گوش میدادم و سعی کردم با آنها تماس  بگیرم  ولی نشد که نشد به خود گفتم امروز یک ایمیل برای آقای ساسان کمالی خواهم فرستاد. اما بگذارید بگویم ماجرا چه بود. خانمی ایرانی از اداره آمار امریکا مهمان برنامه خانم اردلان بود. او آمده  بود تا توضیح دهد که فرم آمار را ایرانیها چگونه باید پر کنند. یکی از دوستان ارمنی ما زنگ زد و سوالی در مورد ارامنه پرسید قبلا هم دوستان آشوری من به رادیو تلفن کرده  بودند و همین سوال را داشتند که آنها چه باید بکنند؟ اولا من از دوستان ارمنی و آشوری خود تعجب میکنم که چرا هنوز نمیدانند چه باید بکنند. سوال ۹ جوابش روشن است سوال در مورد نژاد  است. خوب عزیزان من نژاد و قومیت شما چیست؟ آیا چون در ایران یا هر کشور دیگری زندگی کرده اید نژاد شما تغییر خواهد کرد؟ یک آشوری که در عراق زندگی کرده حال  که در امریکا زندگی میکند نژادش عراقی است یعنی حال او یک عرب است. قصدم توهین به هیچ قومی نیست بلکه میخواهم موضوع را روشن کنم.   آیا آشوریهایی که در ایران یا اردن یا سوریه یا هر جای دیگر زندگی کرده اند نژادشان ایرانی و اردنی ، سوریه ای است؟ واقعا جای تعجب دارد که هنوز که هنوز است بعضی از ما هویت خود را نمیدانیم
اما بشنوید از دوستان کارشناس ما در رادیو ۶۷۰ . در جواب به این دوست آشوری و ارمنی گفته شد اداره آمار امریکا نمیخواهد بداند که مذهب شما چیست پس لازم نیست بنویسید ارمنی یا آشوری چون این مذهب شماست.  جالب است نمیدانستم که مذهب من آشوری است!!!!! عزیزانم بیایید اولا خود بیدار شویم  و دیگران را هم بیدار کنیم تا بدانند کیستند. بیایید به هموطنان عزیز ایرانی خود در رادیو ۶۷۰ تلفن کنیم و به آنها بگویم که ما آشوری یا ارمنی هستیم و مذهب ما مسیحی یا هر چیز دیگری میتواند باشد

Thursday, March 11, 2010

What is the most treasured possession in your life?

Dear friends:

What is the most treasured possession in your life? Does it bring joy to your heart and soul? Is it eternal? Can it be stolen from you?

Many of us, disciples and followers of our Lord and Savior Jesus Christ, experience joy and peace daily; because we know that the Lord loves us and that we are forgiven through the shedding of His blood on the Cross, and that His Holy Spirit dwells in us, and that we have eternal life in us, and will spend eternity with Him in heaven.

Our empty and disoriented lives were changed and transformed when we received Him as our Lord and Savior. We want to share this precious gift with you and with your friends.

May all who live, believe in Him; for, He alone loves us and is our Salvation.

*

We are an Assyrian evangelical, Bible-based church in Los Angeles, California, and are planning an outreach crusade in the near future, with the Lord ‘s help and blessing.

If you are a true believer, please pray for this outreach, and plan to attend and to serve at the outreach; also, bring your unbelieving friends.

And if you are not a believer, you are encouraged to come to the outreach to meet your God and Savior, who loves you.

Come just as you are. Come and hear the message of salvation of your souls. Come and receive eternal life. Come and meet your Creator and Savior, and become born again of His Holy Spirit, and receive His righteousness.

Mat 9:36 ... But when He saw the multitudes, He was moved with compassion for them, because they were weary and scattered, like sheep having no shepherd. Then He said to His disciples, "The harvest is truly plentiful, but the laborers are few. Therefore pray the Lord of the harvest to send out laborers into His harvest.”

We will need many servants for this event.

 *

At this outreach crusade, we will have worship music, and we will share the Gospel – the good news of salvation that is only in the name of Jesus Christ.

We will then ask the people who have never made a decision to follow Christ, to receive Him as their Lord and Savior, so their sins may be forgiven, so they may start a fresh, joyful, and peaceful life in Him.

*

Please pray fervently for the crusade:

Pray that the Lord should provide all that we need to plan, and to execute the plan according to His holy will.

Pray that He should provide wisdom, and all resources, and to direct us.

Pray that He should reveal the date that He wants us to have the event.

Pray that He should provide all the servants whom we need.

Pray that all servants should be living holy lives and have holy hearts; and that the Lord should purify and cleanse our hearts and our lives.

Pray for all of your friends and family members whom you want to attend this outreach, so they may get saved, that the Lord should prepare them to get invited and to attend the event.

Pray for the location of the outreach; that we may obtain it, and to be able to get a license and insurance for it.

Pray that we may know how to advertise the event.

Pray that the Lord should hedge and protect all individuals who are planning and all those who will be serving at the event.

Pray that the Lord should remove the spirit of pride and self-reliance from everyone involved, and to enable us to serve Him with meekness and to rely on Him to guide us through the whole process.

Pray that the Lord should be glorified from now to the end of the event.

Pray and ask the Lord how He wants you to contribute to this outreach.

Pray that the Lord should cast Satan and demons away from this event, and make it safe for everyone.

*

The Lord is doing a glorious work in saving the youth of this dying generation. He can surely do the same in the Assyrian nation, and we believe that He will.

*

The Lord bless you and keep you; the Lord make His face shine upon you and be gracious to you. The Lord lift up His countenance upon you and give you peace.

Rev. Shamuel Italiaie                                Serge Lazar
Senior Pastor                                           Crusade Coordinator

Tuesday, March 9, 2010

Let us proclaim the kingdom of God in our nation

Greetings, dear friends:

I hope that you are joyful and victorious, wherever you are.

We live in very significant times, and I know that we are busy with our lives; but we should not forget that God has a reason for creating us.

Perhaps some of you disagree with my comment and are basically not interested in these issues.

I respect your opinion; however, I have a heavy burden in my heart for beloved Assyrians.

A large group of them have been taken into captivity in their own nation, and we witness their martyrdom every day.

A group of them live in Iran, and in spite of government’s claims that they live in heaven, I am not sure what ‘grade of citizens’ they are considered to be! And we all know that there is no heaven there; for, if it was a heavenly place, we would not have left that “heaven.”

Our people are scattered all over the world, and some are even refugees.

Dear friends, God is calling those of us who have tasted the eternal life in Messiah. Let us sacrifice ourselves in serving our nation. Let us join together. Let us form a large army of saved individuals. Let us proclaim the kingdom of God in our nation.

Do not say “I don’t speak Assyrian; No, no, you will learn it! You will get used to it. Do not allow the language to be an obstacle for you.

My beloved, missionaries are willing to learn difficult languages of the nations where they intend to preach the message of the gospel. We are ahead of them.

Let us not remain in our comfort zones.

Please do not consider this as an impolite statement. I do not mean that we must forget other nations. No, never! It’s impossible.

I have not become nationalistic; but this is a burden which I have for my fellow Assyrians.

We need each other.

In the book of Esther, Mordecai tells Esther, “Yet who knows whether you have come to the kingdom for such a time as this?" [Esther 4:14]

The LORD has given us a high position in Messiah. Today, we are His children. Do we want a higher position than this?

My Beloved, let us pray in these days of destiny.

In the beginning of this verse, Mordecai tells Esther, “For, if you remain completely silent at this time, relief and deliverance will arise for the Jews from another place.”

My dear non-Assyrian brothers and sisters, this statement applies to all of us. In addition to having a burden for the salvation of other nations, we must all have a burden for the salvation of our own nation.

In Romans 9:3, the apostle Paul is willing to be separated from his salvation in Messiah, for the sake of the salvation of his Jewish brothers and sisters.

All nations are equal before God. Messiah gave His life for the salvation of all people.

With meekness, I ask all of you, my Assyrian friends, “Let us pray more seriously for our beloved nation, and unite for serving them.”

Respectfully,

Pastor Shamuel







Monday, March 8, 2010

بیایید خود را وقف خدمت نماییم

دوستان عزیز سلام،  امیدوارم هر کجا که هستید شاد و پیروز باشید. ما در دوره  بسیار حساسی زندگی می کنیم. میدانم که اکثر ما مشغول زندگی خود هستیم اما فراموش نکنیم که خدا از آفرینش ما هدفی دارد. شاید عده ای از شما با نظر من و اصولا با طرح  این گونه  مسائل زیاد میانه خوبی نداشته باشید، من به نظر شما احترام میگذ ارم ولی بار سنگینی در قلب من برای آشوریهای  عزیز وجود دارد. گروه بزرگی از آنها در وطن خود به اسارت گرفته شده اند  و ما هر روز شاهد کشته شدن عده ای از آنها هستیم. گروهی در ایران علیرغم اینکه مقامات ادعا میکنند در بهشت زندگی میکنند ولی  نمیدانم شهروند درجه چندم حساب میشوند! و همه ما میدانیم  که بهشتی در کار نیست چرا که اگر این گونه بود ما نیز آن بهشت را ترک نمیکردیم. مردم ما درسراسر جهان پراکنده و بعضی نیز آواره اند.
دوستان عزیز شما که حیات جاودان را در مسیح  چشیده اید خداوند  با ما کار دارد. بیایید خود را وقف خدمت به ملت  خود نماییم. بیایید نیروهای خود را با هم متحد نماییم.  بیایید سپاه عظیمی از نجات یافته گان  تشکیل دهیم. بیاید برای یکبار هم که شده بسیج شویم و ملکوت خداوند را در میان قوم خود بشتابانیم. نگویید من آشوری بلد نیستم،  نه! نه! یاد خواهید گرفت . عادت خواهید کرد. نگذارید زبان مانعی برای شما بشود. عزیزانم مبشرین حاضر میشوند  برای رساندن پیغام انجیل به ملتی زبان سخت آنها را یاد بگیرند. ما که از آنها خیلی جلوترهستیم.  بیایید اینقدر راحت طلب نباشیم. خواهش میکنم این گفته مرا حمل  بر بی ادبی ندانید. منظورم این نیست که دیگراقوام را فراموش کنیم. نه!  هرگز. مگر میشود! من ملی گرا نشده ام بلکه این باریست که من برای هم زبانان خود دارم. ما نیاز به هم داریم. در کتاب استر مردخای به استر میگوید: ...و کیست بداند که به جهت چنین وقت به سلطنت نرسیده ای "استر ۱۴:۴."  خداوند  به ما در مسیح مقام والایی داده . امروز ما فرزندان او هستیم. آیا مقامی  بالاتراز این میخواهیم؟
عزیزانم بیایید دعا کنیم،  روزهای سرنوشت سازی است.  مردخای  در ابتدای همین آیه به استر میگوید ...اگر در این وقت تو ساکت بمانی راحت و نجات برای یهود از جای دیگر پدید خواهد  شد. برادران و خواهران غیر آشوری عزیز من  این سخن در مورد همه ما  صدق میکند. همه ما میباید در کنار بار، برای نجات اقوام دیگربرای نجات قوم خود نیز بار داشته باشیم. پولس رسول در رومیان ۳:۹  حاضر میشود تا خود از نجات مسیح محروم شود اما ملت او نجات یابند. در نظر خدا همه اقوام یکی هستند. مسیح جان عزیز خود را برای نجات همه داده است. من با فروتنی از شما دوستان آشوری خود تقاضا میکنم  بیایید با جدیت بیشتری برای قوم عزیز خود دعا کنیم و برای خدمت به آنها متحد شویم.

با احترام
کشیش شموئیل

Wednesday, March 3, 2010

وقت را دریابیم


دوستان عزیز سلام امیدوارم حالتان خوب باشد. مدتهاست که فرصتی نشده چیزی بنویسم. مشغله زیاد فرصت کمی باقی میگذارد. ولی خدا را شکر که خداوند کار میکند. زندگی روحانی ما مانند بازی فوتبال نیست که وقت تلف شده داشته باشد. این است که باید مادامی که روز است به کارهای فرستنده خود مشغول بود. مهم نیست چه نامیده میشویم‎، عضو چه کلیسایی هستیم و عبادت ما   متفاوت با دیگران است. مهم این است که بپذیریم همه فرزند خدا هستیم و هر یک عطای خاصی داریم تا ملکوت او را بشتابانیم. ما درست مانند  اعضای یک تیم هستیم که هر یک وظیفه خاصی دارد و در خدمت تیم یعنی کلیسای مجید خداوند میباشیم. بیاید  وقت را تلف نکنیم  و به جای ایراد گرفتن از هم ابلیس را مجال ندهیم و وقت را دریابیم 

Tuesday, February 23, 2010

Remember Your Creator While Young

 1 Remember your Creator
       in the days of your youth,
       before the days of trouble come
       and the years approach when you will say,
       "I find no pleasure in them"-
 2 before the sun and the light
       and the moon and the stars grow dark,
       and the clouds return after the rain;
 3 when the keepers of the house tremble,
       and the strong men stoop,
       when the grinders cease because they are few,
       and those looking through the windows grow dim;
 4 when the doors to the street are closed
       and the sound of grinding fades;
       when men rise up at the sound of birds,
       but all their songs grow faint;
 5 when men are afraid of heights
       and of dangers in the streets;
       when the almond tree blossoms
       and the grasshopper drags himself along
       and desire no longer is stirred.
       Then man goes to his eternal home
       and mourners go about the streets.
 6 Remember him—before the silver cord is severed,
       or the golden bowl is broken;
       before the pitcher is shattered at the spring,
       or the wheel broken at the well,
 7 and the dust returns to the ground it came from,
       and the spirit returns to God who gave it.
 8 "Meaningless! Meaningless!" says the Teacher. 
       "Everything is meaningless!" Ecclesiastes 12:1-8