Monday, December 14, 2009

الان چشم من ترا میبیند



دو هفته ای است که میخواهم مطلبی را که خدا در قلبم گذاشته با شما در میان بگذارم منتهی مشغله زیاد مجال این کار را نمیداد. بالاخره امروز فرصتی شد تا آنچه را که در قلبم هست با شما دوستان عزیز در میان بگذارم. زندگی ایوب همیشه برایم جالب بوده چرا که در این کتاب به بعضی  از مهمترین نکات زندگی ایمانی ما پاسخ داده میشود. یکی از این مسائل مهم این است که آیا میباید خدا را صرفا بخاطر برکاتش پیروی نمود یا اینکه نه، بخاطر وجود خودش؟ در این کتاب ما با شخصیتهای مختلفی روبرو میشویم،  خدا، ایوب، همسر او، دوستان ایوب و شیطان که هر یک با ظهور خود در برهه ای از زندگی ایوب نکته ای را بر ما مکشوف میکنند

از نقطه نظر شیطان ایمانداران صرفا به خاطر برکات و محافظت الهی است که خدا را پیروی میکنند. البته او در کلام خدا "مدعی برادران" نامیده شده، بنابراین کار او دانسته، تهمت زدن به ایمانداران است والا او میداند ما خدا را نه از برای برکاتش بلکه بخاطر وجود خودش پیروی میکنیم و دوست داریم. منتهی کار او این است که شک و شبهه در وجود مردم ایجاد کند و کاری کند تا آنها را نگذارد به خدا نزدیک شوند. در واقع این تنها کار اوست. از شیطان نباید انتظار دیگری  داشت بلکه این ما هستیم که باید دست او را بخوانیم و به او مجال فریبمان را ندهیم. و این ممکن نیست مگر اینکه با خدا رابطه خوبی داشته باشیم و کلام او را خوب بدانیم

جالب است که وقتی ایوب ثروت و بچه های خود ر ا از دست میدهد اولین واکنش او این است که واقعیت را میپذیرد و خدا را در این واقعه مقصر قلمداد نمیکند و او را زیر سوال نمیبرد. در عوض همسرش نمونه افرادی است که تنها یک دلیل برای پیروی از خدا بیشتر نمیبینند و آن اینکه تنها تا زمانی میباید به دنبال خدا بود که درهای آسمان برای ریزش برکات باز باشند. هروقت که آمدن برکات قطع شد دیگر دلیلی برای پیروی از خدا وجود ندارد. این است که او به شوهرش میگوید:"چرا کاملیت خود را نگاه میداری خدا را ترک کن و بمیر. ایوب 9:2. در مقابله با این طرز تفکر ایوب مرتکب خطایی نمیشود. چون از ابتدا پیروی ایوب از خدا بخاطر امکاناتی که خدا برایش فراهم کرده بود نبود. این است که از نقطه نظر خدا ایوب مردی کامل و راست و خدا ترس است که از گناه اجتناب میکند. چه شهادت عالی

بعد از مدتی سر و کله سه دوست ایماندار ایوب نیز پیدا میشود. ابتدا آنها با او همدردی میکنند و بالاخره بعد از یک هفته سکوت  لب به سخن باز میکنند. انسان میماند که حال این سه نفر بعد از یک هفته تعمق و همدردی چه خواهند گفت. اینها نمونه ایماندارانی هستند که در صورت وقوع هر اتفاق ناگواری در زندگی ایماندار بلافاصله آن را به گناهی در زندگی او ربط میدهند. باور آنها این است که نباید هیچ واقعه ناگواری در زندگی یک ایماندار اتفاق بیفتد و اگر رخ داد تنها دلیلش میتواند وجود گناه باشد

از باب سوم به بعد آنها به هر ترفندی دست زدند تا بلکه او را به نوعی ملزم به گناه کنند. نتیجه این نوع برخورد با درد و رنج ایوب  حاصلی ندارد غیر از اینکه ایوب حالت دفاعی به خود گرفته و خود را عادلتر از خدا بینگارد. چون در واقع او گناهی نکرده بود اصولا مشکل او گناه نبود. اما آنها برای مصیبت او چیزی نداشتند غیر از اینکه او را متهم به گناه کنند. مطلب را خلاصه کنم روش آنها اشتباه بود ولی آنها مدام به روش خود چسبیده بودند و حاضر نبودند رویه دیگری را در پیش گیرند. تا اینکه دوست چهارم وارد این کارزار میشود او شخصیت جالبی است. روش مقابله او با مشکل به گونه دیگری است. به جای اینکه ایوب را ملزم به گناهی ناکرده نماید شروع به جلال دادن خدا میکند. از خدا و عظمت او میگوید. با این کار محیط و فضایی را فراهم میسازد که امکان ظهور الهی را ممکن میکند. او نمونه ایمانداران با حکمتی است که بجای ایراد گرفتن از دیگران و تحقیر آنان صرفا از جلال خدا میگویند. در این زمان است که خود خدا وارد صحنه میشود و ایوب را ملاقات میکند. کار الیهو دوست ایوب با ارزش است چون با ورود خدا به صحنه، ایوب در شناخت خدا عمق بیشتری مییابد. ایوب به خدا میگوید:"از شنیدن گوش درباره تو شنیده بودم لیکن الان چشم من ترا میبیند." ایوب 5:42. ایوب از مرحله شنیدن وارد مرحله دیدن میشود. چقدر عالی است

نکته آخر اینکه خدا از دست سه دوست ایماندار ایوب عصبانی میشود چرا که از آنها انتظار بیشتری میرفت. در این واقعه آنها که آمده بودند در ایوب گناهی بیابند خود گناهکار یافت شدند. خداوند از ایوب میخواهد برای آنها دعا کند. چون میگوید دعای او را مستجاب خواهم فرمود. اما آنچه جای تعمق دارد خرده ای است که خدا بر آنها میگیرد. او میگوید:"شما درباره من آنچه را که راست است مثل بنده ام ایوب نگفتید." دوستان عزیز بیایید در این روزهای میلاد مسیح آنچه را که در مورد مسیح راست است بگوییم. متاسفانه خیلی از مواقع آنگونه که شایسته اوست او را معرفی نمیکنیم. بیایید فراموش نکنیم که دعوت ما این است که شاهدان راستین او باشیم منتهی نه مانند آن سه دوست ایوب بلکه مانند خود ایوب