Sunday, May 23, 2010

پنطیکاست، آغاز دوران درو نمودن محصول

عید پنطیکاست جشن بزرگی در تقویم یهودیها بود. در حینی که آنها بنده گی و بردگی گذشته خود را بیاد آورده و بخاطر نجات ار آن وضعیت شادی میکردند همینطور بخاطر تدارکات و برکات فعلی خدا شادمان و خوشحال بودند. در عهد جدید نیز پنطیکاست علتی برای شادی بود. در روز پنطیکاست بود که خدا وعده خود را عملی ساخت و روح القدس را بر قوم خود ریخت، نبوتهای عهد عتیق عملی شد و وعده های عیسی درعهد  جدید تحقق یافتند. بعلاوه خدا به آشکار نمودن محبت خود نسبت به همه مردم ادامه داد. او ثابت کرد که مایل ست هر فردی را بپذیرد و او را تعمید روح القدس بخشد. حال که روح القدس ریخته شده مردم
میتوانند پری او را در زندگی خود تجربه کنند

در روز پنطیکاست عده ای از یهودیانی که نمیدانستند چه اتفاقی افتاده، گفتند اینها مست هستند. ولی عده ای که از این رخداد معجزه آسا یعنی حرف زدن به زبانهای تازه متقاعد شده بودند فریاد برآوردند چه باید بکنیم؟ پنجاه روز قبل تعدادی از همین افراد فریاد برآورده بودند مصلوبش کن، مصلوبش کن! و حال دست کمک به سوی کسی دراز میکردند که روزی او را رد نموده بودند. پاسخ پطرس برای آنها جالب و مهیج بود. پطرس گفت: "توبه کنید و به اسم عیسی مسیح تعمید گیرید." در دعوت از آنها به سوی مسیح پطرس روشن میسازد که عیسی مسیح به همه آنها خوشآمد میگوید. این خبر مهیج باعث شد که قلب آنها به وجد آید.      پطرس در ادامه گفت که آنها نیز عطای روح القدس را خواهند یافت

امروزه عده زیادی در تلاش برای یافتن نجات و تعمید روح القدس هستند. این تقلاها ما را به جایی نخواهد رساند و اصولا ضرورتی نیز ندارند. اگر آنانی که او را کشتند توانستند آمرزش گناهان بیابند و تعمید روح القدس بگیرند، امروز نیز کافی است که ما از گناهانمان توبه کنیم و بدانیم که میتوانیم تعمید روح القدس را بیابیم

اعلان پطرس در مورد در دسترس بودن روح القدس در زمان حاضر شامل وعده ای نیز هست. او میگوید: "و همه آنانی که دورند،" یعنی همه آنانی که بعدها ایمان خواهند آورد

این در دسترس بودن همیشگی روح القدس تفاوت عمده ای با مسح روح القدس در عهدعتیق که صرفا به اشخاص خاصی آن هم برای مناسبتهای خاصی داده میشد دارد. ریزش و حضور فعلی روح القدس محدود به جا، زمان، مکان و فرد خاصی نیست بلکه او همیشه با ماست تا به ما قوت بدهد تا شاهدان او باشیم

وعده اعمال 38:2-39 ما را مطمئن میسازد که میتوانیم برکات روح القدس را داشته باشیم. هرکه به مسیح ایمان دارد میتواند تعمید روح القدس را بیابد. او آماده است تا ما را تعمید بدهد. او همه چیز را برای تقویت دادن ما مهیا کرده و هیچ کس از این برکت، در نقشه خدا محروم نیست

باید بدانیم که تعمید روح القدس پایان کار نیست بلکه آغاز آن است. پنطیکاست برای یهودیها عید پایان حصاد گندم بود ولی با ریزش روح القدس در روز پنطیکاست تازه آغاز دوران درو نمودن محصول شروع شد. روح القدس برای همه ما آمده است، پس بیایید تا اجازه بدهیم او همه ما را بکار ببرد تا شاهدان او باشیم

Thursday, May 13, 2010

زیر قصاص نیستم

سالها شاهد بوده ام که چگونه بعضی از ایمانداران به جای شادی در زندگی روحانی شان  همیشه خود را زیر قصاص دیده و بر سر هر موضوعی خود را مقصر دانسته اند.  کلام خدا میفرماید: "پس هیچ قصاص نیست بر آنانی که در مسیح عیسی میباشند." حال باید این سوال را از خود بپرسیم، پس چرا ما اینقدر خود را در هر امری محکوم میکنیم. چرا همیشه به دنبال این هستیم که گناهی را در خود و دیگران بیابیم؟ انگار نمیتوانیم شادی خداوند را بدون احساس گناه و مقصر بودن تجربه کنیم. اجازه بدهید کمی بیشتر این مطلب را توضیح بدهم. وقتی در حالت محکومیت خود بسر میبریم همیشه موضوعی داریم تا از آن توبه کنیم و در نتیجه بعد از توبه، شادی خداوند را بار دیگر میتوانیم تجربه نماییم. ولی جالب است که بعد از چند صباحی مجددا در آن حالت گرفتار میشویم (یعنی زیر بار گناه و محکومیت) و این چرخه دائما ادامه مییابد. در نتیجه آزادی را که خداوند به ما بخشیده نمیتوانیم بچشیم و همیشه زندگی روحانی ما مانند دریایی طوفانی در تلاطم است

کلام خدا را میخوانیم که میفرماید: "تو و اهل خانواده ات نجات خواهید یافت" ما نیز به کمتر از این راضی نمیشویم. بالاخره کلام خداست، در این که دیگر شک نداریم. این وعده خداست "تو و اهل خانواده ات"! ما شروع به دعا میکنیم ولی اتفاقی نمی افتد. خانواده ما هنوز بی ایمان هستند و توبه نمیکنند. چه احساسی در آن لحظه به ما دست میدهد به خصوص وقتی سالها دعا میکنیم و هیج توبه ای نمیبینیم

شخصی در کلیسا از برادران و یا خواهران ما و یا از دوستان و آشنایان ما بیمار میشود! همه ما بسیج میشویم و برایش دعا میکنیم. مطمئنا ما ایمان داریم.  شخص بیمار هم اگر ایماندار است ایمان شفا را دارد، یا اگر ایماندار نیست لااقل دو نفر در این گروه دعا پیدا میشوند که ایمان دارند. اما شفای دیده نمیشود و آن شخص از میان ما میرود. چه حالتی به ما دست میدهد. غالبا به دنبال بی ایمانی در جمع مومنین میگردیم. به دنبال این هستیم که کسی را بیابیم تا تمام تقصیرها را به گردن او بیندازیم. لابد شخص بیمار ایمان شفا را نداشت. او فکر میکرد که دارد! یا شاید ایمانداران ایمان نداشتند. باید کاری بکنیم تا ایمانمان، تعالیم مان و موعظاتمان زیر سوال نرود. نمی توانیم خدا را مقصر قلمداد کنیم. پس اگر مقصری وجود دارد باید او را در بین خودمان جستجو کنیم. مگر آدم همین کار را نکرد! وقتی خدا از او پرسید: "این چه کاری بود که کردی و از میوه درخت خوردی؟" گفت من کاری نکردم. من مبرا از هر خطای هستم. این حوا بود که میوه را به من داد، او تقصیر را گردن حوا همسرش انداخت. همیشه به دنبال این هستیم که کسی را مقصر قلمداد کنیم چون در آن صورت است که بار سنگین آن واقعه و ظاهرا شنیده نشدن دعاهایمان توجیح میشود. بالاخره همیشه گفته ایم، میگوئیم، تعلیم داده ایم و میدهیم که خداوند شفا دهنده است و شفا نان فرزندان است. همه اینها درست! من نیز به آنها ایمان کامل دارم.  اما وقتی شفا رخ نمیدهد چه باید کرد. دقت کنید! فکرنکنید که قصد دارم در این نوشته ایمان شما را تضعیف کنم. نه هرگز! بلکه قصد دارم کلام خدا را آنگونه که هست بازگو نمایم و ایمان شما را تقویت کنم. حال که جواب دعاهای خود را نگرفته ایم یا شاید فکر میکنیم که نگرفته ایم چه باید کرد؟  ادامه دارد

Monday, May 3, 2010

بیایید یکدیگر را بپذیریم

برایم همیشه جالب بوده که چرا بنی اسرائیل نمیتوانستند به راحتی درس روحانی را که خدا میخواست به آنها بدهد یاد بگیرند

زمانی که در مصر و در بندگی بودند، عاقبت فهمیدند که باید نزد آفریننده خود فریاد برآورند تا رهایی برایشان فراهم شود. این بود که فریاد زدند . خدا نیز با محبت ابدی و ازلی خود راه مفری را برایشان فراهم نمود. موسی را که برای چنین موقعیتی آماده  کرده بود دعوت نمود تا بیاید و اراده او را در زندگی بنی اسرائیل عملی سازد 

اینکه آنها چقدر دعوت الهی را درک کرده بودند و یا اینکه چقدر با آفریننده خود زندگی میکردند و اینکه چقدر شناخت از او داشتند و یا به چه میزان موسی را به عنوان رهبر زمینی خود میپذیرفتند موضوع پنهانی نیست. از همان ابتدا با موسی مشکل داشتند. رهبری و رئیس بودن یکی از مشکلاتی بود که نه تنها آنها با آن دست به گریبان بودند امروز نیز این بلای است که کلیسای مسیح را نیز آلوده نموده است. به هر حال اکثریت ما میخواهیم که مقام اول را در همه امور داشته باشیم و تصمیم گیرنده اصلی ما باشیم. باور کنید همه ما در عمق وجودمان این است که کمتر از مقام اولی شایسته و برازنده من نیست. کسی نمیخواهد نفر دوم، سوم  
و چهارم باشد. کسی نمیخواهد در بدن مسیح آن انگشت کوچک باشد 

بیایید با خود روراست باشیم و خود را بیازماییم. خدا ما را در این بدن یعنی کلیسا در چه جایگاهی قرار داده؟ دعوت او از ما چیست؟ تنها آنجاست که ما میتوانیم اراده خدا را به نحو احسن انجام دهیم

اتحاد و هماهنگی در بدن، با حرف و حدیث بدست نمیآید بلکه در عمل. اراده خدا تحت هر شرایطی انجام خواهد شد گرچه ممکن است به تاخیر بیفتد آن هم برای اینکه او میخواهد ما محروم نشویم و در ایمان رشد کنیم. قوم بنی اسرائیل بالاخره دست خدا را در زندگی رهبرشان موسی دیدند و او را باور کردند یا لااقل برای مدتی او را پذیرفتند

هیچ شده که فکر کنید چرا در آغاز ایمان اینقدر سرزنده و شاد و خرم و فعال هستیم. اصولا در آغاز هر کاری اینگونه هستیم ولی بعد از مدتی آن روحیه اولیه خود را از دست میدهیم و نه تنها بعضی مواقع مفید واقع نمیشویم بلکه مانع ادامه کار خدا نیز میشویم

رفتن به یک پیک نیک همیشه توام با شادی است ولی اگر پیک نیک بیش از چند روز طول بکشد خسته میشویم و میخواهیم به خانه برگردیم یعنی به زندگی عادی خودمان به مکانی که به آن عادت کرده ایم. دلمان برای خانه و کاشانه و امکانات و شرایطی که داشتیم تنگ میشود

قوم اسرائیل بعد از دیدن آن همه معجزه و بلایایی که بر سر مصریان آمد، نمیدانم چطور توانستند خدا را فراموش کنند. آنها دیدند که چگونه خدا آنان را با بازوی قوی، ثروتی انبوه و جمعیتی بیشمار از مصر خارج کرد. اما از درک اراده خدا بازماندند ولی از با هم بودن مسرور و خرسند بودند. لطفا خروج 12: 31-36 و 37-42 را بخوانید. بعد از 430 سال توقف در مصر بالاخره به راه افتادند. چه بیداری عظیمی! چه شادی وصف ناپذیری! سرود مریم خواهر موسی در باب 15 کتاب خروح چقدر عالی و باشکوه است. برکات الهی یکی بعد از دیگری برایشان فراهم بود. تبدیل آب تلخ به آب نوشیدنی، آمدن "من" از آسمان، آمدن آب از صخره، پیروزی بر همه دشمنان، حضور خدا در کوه سینا، دادن ده فرمان، و و و. چقدر عالی هر روز برکت جدیدی نصیبشان میشد. ولی به علت عدم درک اراده خدا و زندگی نکردن با او، و چون از زندگی روحانی تنها به دنبال راحتی و خوشی و برکات و معجزات بودند وقتی موسی برای چند روزی از میانشان رفت بلافاصله گوساله طلایی را ساختند و به پرستش آن به عنوان خدا پرداختند. آیا باور میکنیم؟ انسان متعجب میشود. چطور به این زودی کارهای عظیم خدا را فراموش کردند. دیدن صحنه پرستش گوساله طلایی توسط قوم خدا دردناک است. دیدن سازش مومنین به مسیح با دنیا و آلوده شدن آنها به شیوه های دنیوی وافعا دادناک است

عدم شناخت آنها از کار خدا و دعودت الهی که از آنها و خادم خدا موسی شده بود باعث شد تا این لیاقت و شایستگی را نیابند تا وارد سرزمین موعود شوند . آن برکت عالی و عظیم روحانی را از دست دادند. غرغر و شکایت ها و ایراد گرفتن ها و تهمت ها و انگهای متفاوت به موسی و هارون و دیگران زدن، باعث شد که خدا در مورد آنها تعمق کند. او آنها را دوست داشت و نمیخواست هیچ یک تلف شوند. آیا خدا دست از آن بیداری و برکت عظیم برداشت؟ هرگز! اما آخر با چه افرادی میشود اراده خدا را در بیداری روحانی به انجام رساند. با عده ای ایماندار سرد، ولرم، بی تفاوت و جسمانی و نفسانی؟ آن نسل نتوانست با آن روحیات وارث آن برکت شود. خدا آنها را دوست داشت پس فرصتها به آنان داد. شروع به گرداندن آنها در آن حوالی نمود تا بلکه به خود آیند و هر چه زودتر وارد برکت الهی شوند و با چشمان خود نه تنها شاهد آن بیداریی عظیم باشند بلکه خود نیز در شتاباندن آن سهمی داشته باشند. ولی چه حیف که این گردش و تور سیاحتی چند روزه چهل سال طول کشید تا شاید آنها بیاموزند آنچه را که خدا میخواست. اما نیاموختند

اگر برای بیداری روحانی قوم، نژاد، ملت و کشور خود دعا میکنیم این عالی است اما بیایید با پذیرش یکدیگر، با پذیرش دعوتهای هم، با پذیرش تفاوتهای هم، با پذیرش جایگاه متفاوتمان در بدن مسیح ملکوت او را بشتابانیم. والا ممکن است ما نیز در زمان و نسل خود شاهد این بیداری نباشیم. البته خدا ما را نیز مانند قوم بنی اسرائیل به گردش و تور سیاحتی خواهد فرستاد. خدا فیض بدهد اگر به این گردش فرستاده شدیم آن درس الهی را بیاموزیم.  ما همه فرزندان یک پدر هستیم و یک هدف بیش نداریم، باید اجازه بدهیم که خدا جایگاه ما را در بدن مسیح مشخص کند و آن وقت به اراده او گردن نهیم و به زندگی روحانی خود با آگاهی از اراده خدا بپردازیم تا ملکوت اورا بشتابانیم