Monday, November 1, 2010

بیاد شهدای عزیز آشوری

پدر آسمانی باز دست شریران بر قوم من، بر برادران و خواهران عزیزم دراز شد و خون آنان را در روز یکشنبه روز عبادت تو بر زمین ریخت. تو را دوست دارم و به نیکویی تو اعتماد کامل دارم. اما اجازه بده تا مانند حبقوق نبی دعوی خود را به حضور تو بیاورم. متاسفانه هیچ یک از سازمانهای بین المللی گوش شنوا ندارند و اهمیتی نمیدهند که خون عده ای مسیحی آشوری در عراق بر زمین ریخته شود. نمیدانند که خون شهدا بذر کلیساست. آن روز که رومیهای خونخوار خون مسیحیان را بر زمین میریختند فکر میکردند مسیحیت را نابود کرده اند غافل از اینکه همین خود باعث نابودی خود آنان شد
امروز کجا برویم و نزد که دادخواهی کنیم: میخواهم به حضور تو بیایم چرا که به نیکوی و رحمت تو اطمینان  دارم. اجازه بده من نیز مانند حبقوق بگویم: "تا بکی فریاد بر میآورم و نمیشنوی، تا بکی نزد تو از ظلم فریاد بر میآورم و نجات نمیدهی." این کلامی است که روز یکشنبه در  کلیسا موعظه کردم. ای کاش به قول اشعیای نبی: "آسمانها را منشق ساخته نازل میشدی و کوهها از رویت تو متزلزل میگشت." دوست دارم کمی در باب اول حبقوق بمانم. منتظر میمانم تا تو پاسخ دهی. میدانم این آخرین باری نیست که ما را قتل عام میکنند و کسی صدایش در نمیآید. هزاران سال است که ما، قتل عام میشویم. شیطان توطعه نابودی ملت عزیز مرا در سر میپروراند غافل از اینکه پدر آسمانی ملت ما را هزاران سال است که از میان طوفانها به سلامت عبور داده و از نابودی حفظ نموده است. همیشه بقیت وفاداری مانده تا سرور آسمانی را جلال دهد و نام آشور را زنده نگه دارد.  پدر دعای ما را که در این روزها از جای جای عالم به حضور تو بلند میشود بشنو و بر عزیزانم رحم کن و مشورت شیاطین را در نطفه خفه کن

No comments:

Post a Comment