Tuesday, October 13, 2009
بلاخره من هم به جرگه وبلاگ نویسان پیوستم. فکر میکنم کمی دیر شروع کردم ولی ماهی را هر وقت از آب بگیریم تازه است. خدا را شکر، امروز سه شنبه است و روز تعطیلی من، برنامه های زیادی برای خود گذاشته بودم ولی با خراب شدن ماشین همه چیز به هم خورد. گاهی در زندگی نیز این چنین است یک دفعه همه چیز به هم میخورد. به هر حال ماشین درست شد و من بعد از رسیدگی به بعضی کارهای کلیسایی و خانه مشغول نوشتن شدم. کاری که همیشه دوست داشتم. امیدوارم بتوانم با نوشته های خود باعث برکت باشم. امروز هوای لس آنجلس بارانی است ولی من آن حسی را که همیشه در زمان بارش باران داشتم ندارم. دیگر وقتی باران می بارد آن بوی خاک به مشامم نمیرسد. یادش بخیر یکسال در فصل پاییز ارومیه بودم، ناگهان باران شدیدی شروع به باریدن نمود چه هوای، چه بوی، صدای شرشر باران از ناودانها به گوش میرسید و سیل در خیابانها به راه افتاده بود، احساس خیلی خوبی داشتم، به جای پناه بردن به چتری شروع به راه رفتن زیر باران کردم. ولی امروز دیگر آن احساس را ندارم شاید اشکال از باران نیست این من هستم که عوض شده ام، ما همه عوض شده ایم و دیگر نمی خواهیم زیر باران باشیم. دوست داریم به جایی پناه ببریم. چتر چه چیز خوبی است هر چه بزرگتر بهتر! دیشب از کلام خدا آیه ای با قلبم صحبت نمود که آن را برای همه دوستان فرستادم. بی مناسبت هم با هوای امروز نبود، بگذارید آیه را برایتان بنویسم. "همچنین بگذارید نور شما بر مردم بتابد تا اعمال نیکوی شما را دیده، پدر شما را که در آسمان است تمجید نمایند." متی 16:5 زیباست، نه؟ در هر شرایطی و در هر آب و هوای حتی در يک روز بارانی میتوانیم برای مسیح بدرخشیم. دوست عزیز شاید احساس می کنی که امروز روز تو نیست ولی اتفاقا همین امروز روز درخشش توست پس بلند شو و برای مسیح بدرخش. آمین
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment